کد مطلب:141799 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:127

احتجاج زهیر با سپاه کوفه در صبح عاشورا
صبح عاشورا فرارسید. امام خود بارها با مردم كوفه سخن گفت تا دل های آماده را به سوی حق متمایل سازد. از این گذشته، امام علیه السلام به اصحاب بزرگ خود نیز دستور می فرمود تا مردم را به حق دعوت كنند و كلام درست را عریان و بی پیرایه بگویند. از آن جمله، زهیر بود كه غرق در سلاح آماده نبرد بود. و در برابر كوفیان قرار گرفت. زهیر خطبه ای ایراد كرد و مردم را به یاری پسر دختر پیامبر فراخواند. سپاه ابن سعد به او اهانت


كردند و عبیدالله بن زیاد را مدح و برای او دعا كردند. زهیر گفت: «البته فرزند فاطمه علیهاالسلام بر محبت، مودت و یاری سزاوارتر است».

شمر - پسر ذی الجوشن - تیری به جانب زهیر پرتاب كرد و فریاد برآورد: «ساكت شو!» زهیر در پاسخ او گفت: «ای پسر آنكه به پاشنه ی پای خود ادرار می كرد، هرگز چون منی با تو سخن نخواهد گفت؛ چرا كه تو حیوانی بیش نیستی. به خدا سوگند، گمان ندارم كه تو به دو آیه از قرآن بتوانی حكم كنی. پس تو را به ذلت و خواری روز قیامت و عذاب دردناك آن مژده می دهم». شمر گفت: «البته همین ساعت خدا تو و مولایت را خواهد كشت» زهیر گفت: «آیا مرا از مرگ می ترسانی؟ به خدا سوگند، مرگ با او (حسین) برای من محبوب تر از همیشه زیستن با شماهاست». پس از آن به سپاه كوفه روی كرد و با فریادی بلند گفت: «این شخص سبك و خواركننده و امثال او، شما را در دینتان فریب ندهد. پس به خدا سوگند قومی كه خون ذریه او و اهل بیتش را بریزد، و بجنگد با یاران آنها و كسانی كه از او و اهل بیتش دفاع نمی كنند به شفاعت محمد صلی الله علیه و آله نمی رسد».

ناگهان مردی از یاران حسین علیه السلام او را ندا داد و گفت: امام فرموده: «اقبل، فلعمری لئن كان مؤمن آل فرعون نصح لقومه و ابلغ فی الدعاء، لقد نصحت لهولاء و ابلغت، لو نفع النصح و الابلاغ؛ بازگرد، به جانم قسم، همان گونه كه مؤمن آل فرعون قومش را نصیحت كرد و در دعوت آنها بسیار تلاش كرد، تو هم دعوت كردی و خیرخواهی نمودی، اگر نصیحت و ابلاغ نفعی داشته باشد!» [1] .


[1] مقتل الحسين مقرم، ص 284؛ تاريخ الامم و الملوك، ج 5، ص 426-427.